آنجا که عقاب پر بریزد عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود
| ||
|
مرغ گرفتار
من نگويم كه مرا از قفس ازاد كنيد قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد
فصل گل مي گذرد ،هم نفسان بهر خدا بنشينيد به باغي و مرا ياد كنيد
ياد از اين مرغ گرفتار كنيد اي مرغان چون تماشاي گل و لاله و شمشاد كنيد
هركه دارد زشما مرغ اسيري به قفس برده به باغي و به يادمنش ،آزاد كنيد
آشيان من بي چاره اگر سوخت چه باك فكر ويران شدن خانه صياد كنيد
بيستون بر سر راه است، مبادا از شيرين! خبري گفته و غمگين دل فرهاد كنيد
جو رو بيداد كند عمر جوانان كوتاه اي بزرگان وطن بهر خدا داد كنيد
گر شد از جور شما خانه ي موري ويران خانه خويش مبادا كه آباد كنيد
كنج ويرانه ي زندان شد اگر ((بهار)) شكر آزادي و آن گنج خدا داد كنيد
شاعر: محمد تقي بهار
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |